یادداشت یک امدادگر از زلزله ۳۱ خرداد ۶۹ رودبار

✍️ مهدی احدی رئیس هلال احمر شهرستان رودبار

مردم شریف شهرستان رودبار سلام علیکم، به نظرم رسید به عنوان یک امدادگر از جنس مردم داغدیده این شهرستان به مناسبت سالگرد قربانیان زلزله سال ۶۹ یادی از درگذشتگان و عرض تسلیتی به محضر بازماندگان آن حادثه دلخراش داشته باشم
آن شب محشر، چقدر طولانی بود فقط تاریک نبود بلکه بسیار مخوف بود، نمی دانم چرا صبح نمی شد، شاید شرم داشت تا با طلیعه خورشید، ظلمتش عیان شود، شاید از رخ فرزندان بی مادر یا از مادران بی فرزند ، از بغض دل پدرانی که حتی فرصت ضجه زدن نداشتن شرم داشت، پدرانی که هنوز صدای ناله های ضعیف و نفس های به شمارش افتاده عزیزانشان را در زیر خروارها آوار حس می کردند و تلاش می نمودند تا با دست خالی ان همه گل و سنگ را کنار بزنند تا قسمتی از سنگینی آوار بر جسم عزیزانشان کم شود. اما، صبح نشد تا وقتی که کور سوی ناله ها هم قطع شد، و آن زمان بود که روز محشر هم رخ نشان داد، با چشمان خود وسعت فاجعه را میدیم اما باورش سخت بود چند هزار پیکر بی‌جانی که تا چند ساعت قبل به امید فردا در منازل خود آرمیده بودن حالا باید برای همیشه در منزل ابدی به آرامش میرسیدن، کدامین ناله و ضجه میتواند این همه سوگ را تسکین دهد، داغ غم آن شب و روز بعد از سه ده هنوز دلهای مردم این دیار را مکدر نموده ،و تنها چیزی که بزرگی این مصیب عظما را قابل تحمل نموده است فقط امید به لطف پروردگار است که ان شاءالله درگذشتگان آن حادثه را مورد مغفرت قرار ده و به باز ماندگان صبر و سلامتی عنایت فرماید.
آمین یا رب العالمین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *